انتخابات واوضاع نا به سامان فيليپين
تهيه و تدوين از بصيرشرر تهيه و تدوين از بصيرشرر


آرويو سال اول رياست جمهورى اش را وقف جمع آورى عايدى هاى دولت كرد تا از كسرى غول آساى بودجه دولت بكاهد. دولت فيليپين هرگز موفق نشده جز درصد ناچيزى از ماليات را اخذ كند و گل سرسبد پروژه ها و برنامه هاى آرويو در زمينه ماليات را با شكست مواجه كرده است. در حال حاضر بار اصلى درآمد دولت از ماليات به سمت VAT يا ماليات بر ارزش افزوده تغيير يافته است.ماليات جديد آرويو باعث افزايش نرخ ها از جمله سوخت و الكتريسيته شده است. اگرچه اقتصاددانان فيليپين با طرفدارى از اقدام آرويو آن را لازم توصيف كرده كرده اند اما مخالفان آرويو از احزاب چپ يا راست بار اين افزايش ماليات را بر دوش كارگران و قشر متوسط به پايين ارزيابى كرده اند.در سه سال اول رياست جمهورى آرويو شرايط فقرا بهبود چشمگيرى پيدا نكرد و به زعم اقتصاددانان او در حال ساختن پايه هايى در حكومت بود كه ظرفيت موثرى در مبارزه با فقر داشته باشد، ظرفيتى كه پيش از آغاز رياست جمهورى اش نداشت اما چون فقرا هنوز آثار مستقيم روش هاى او را نديده اند به راحتى اتهام ضديت با فقرا را كه از جانب مخالفانش ترويج مى شود، مى پذيرند.پيشنهاد آرويو در مورد ماليات در ماه مي امسال تصويب شد اما دولت او همزمان با دو موقعيت دشوار و غيرقابل كنترل روبه رو بود، يكى افزايش غيرقابل كنترل سوخت و ديگرى لزوم افزايش ماليات، كه اين هر دو بهانه به دست مخالفانش داد. در ضمن همان بازى اى كه به سرنگونى استرادا منجر شد در مورد آرويو نيز به كار گرفته شد. يك سرى از شاهدان ادعا كردند كه حق السكوت و باج سبيل حاصل از جوئتنگ را به شوهر و پسر آرويو داده اند. اما آنچه بيشتر از همه به تخريب چهره آرويو در فيليپين كمك كرد تكثير نوار مكالمه آرويو و «ويرجيليو گارسيلانو» - از كميسرهاى انتخاباتى _ بود. ظاهراً آرويو و گارسيلانو در مورد اين موضوع صحبت مى كردند كه چگونه مى توان بخشى از آراى فرناندو پو را به حساب آرويو آورد. فيليپينى ها از اصطلاحى در زبان خود براى آن استفاده كردند و عبارت dagdag-bawas به معنى «جمع و تفريق» بر سر زبان ها افتاد و منظور مردم همان مكالمه اى بود كه ميان آرويو و گارسيلانو اتفاق افتاده بود. اين نوار دوباره جنجال هاى مربوط به انتخابات سال ۲۰۰۴ را شعله ور كرد و به رغم آنكه آرويو ابتدا با قاطعيت انكار مى كرد اما سرانجام اعتراف كرد كه گفت و گويى ميان آرويو و گارسيلانو اتفاق افتاده اما او هرگز در نتيجه انتخابات تقلب نكرده است. مردم حرف او را باور نكردند. نظرسنجى ها هم نشان داد كه اعتماد مردم نسبت به وى سلب شده و ميزان محبوبيتش در حال سقوط است. اكنون هم موقعيت آرويو بسيار متزلزل شده است. اوج تنش هاى آرويو هفتم ماه سرطان امسال بود. ۱۰ تن از اعضاى كابينه آرويو از جمله سزار پورسيسيما وزير صاحب نفوذ مالى كابينه استعفا دادند و از آرويو هم خواستند همين كار را بكند.اشخاص و گروه هاى مختلف از كلوپ تجارى ماكاتى به عنوان يك بنگاه اقتصادى مقتدر گرفته تا ان جى اوهاى چپ گرا و چهره هاى معتبر سياسى مثل كورى آكينو از آرويو خواستند كه به خاطر منافع ملت از قدرت كناره گيرى كند. مخالفان هم به خيابان ها ريختند. تا اواخر سرطان پايان رياست جمهورى آرويو قريب الوقوع به نظر مى رسيد. دور جديدى از رسوايى، دموكراسى در فيليپين را تا لبه مرز فروپاشى پيش برده است. اگر احياى دموكراسى در فيليپين ممكن باشد فقط از مردم آن برمى آيد. پانزده ماه پيش گلوريا ماگاپاگال آرويو رئيس جمهور فيليپين در صدر اخبار دنيا بود. در سال ۱۹۹۸ به عنوان معاون اول رئيس جمهور انتخاب شد و در سال ۲۰۰۱ با پايين كشيده شدن جوزف استرادا از قدرت، به رياست جمهورى رسيد. عملكرد اوايل كارش مورد تاييد جامعه، تجار، دولت هاى خارجى و بنگاه هاى چندمليتى بود اما سئوالى كه از همان ابتداى كارش سايه افكنده بود مشروعيت جانشينى او به جاى استرادا بدون انجام انتخابات بود تا اين كه در ماه مي ۲۰۰۴ انتخابات برگزار شد. او براى انتخاب شدن در دور جديد از خود تلاش بيش از حد و جنون آميزى به خرج داد.انتخابات ماه مه ۲۰۰۴ جنجالى، پنج مرحله اى و شلخته وار برگزار شد و آرويو با اختلافى هر چند ناچيز موفق به شكست فرناندو پوجونيور هنرپيشه محبوب و سياستمدار تازه كار آمريكايى گرديد. آرويوى سرمست از پيروزى دور جديد شش ساله را پيش رو دارد و وعده كرده است سياست بازى را كنار گذاشته و تمركز اصلى را روى رويارويى با تهديدهاى فزاينده شورشى ها و تروريست ها و مبارزه با فقر و بحران مالى قرار دهد.امروز دولت او با اتهام پارتى بازى و تقلب در انتخابات روبه رو است و اكنون آرويو براى بقا دست و پا مى زند. اشتباهات آرويو اكنون دامن خودش را گرفته است. دستكارى و تحريف هايى كه روزگارى با كلماتى مانند «بنا به ضرورت» توجيه مى شد به تدريج به بحرانى سيستماتيك تبديل شد. آرويو تلاش مى كند از افتادن پرهيز كند اما توان ايستادن را از دست داده است. نه خودش و نه دشمنانش راه حل حساب شده و قابل اجرايى براى اصلاح وضع موجود ارائه نكرده اند. بحران پيش رو يكى از قديمى ترين دموكراسى ها در كشورهاى در حال توسعه را به چالش كشانده و اكنون كشورهاى در حال گذار به دموكراسى چشم دوخته اند تا نتيجه كار را ببينند.
بحران انباشته شده: مشكلات آرويو به زمان پرتنش جوزف استرادا رئيس جمهور پيشين فيليپين بازمى گردد. او هنرپيشه اى بود كه شهرتش را به خاطر وعده و وعيدهايش به قشر فقير و مستضعف به دست آ ورده بود. او از خود چهره اى به نمايش گذاشته بود كه براى مبارزه با فقر و بى عدالتى به ميدان آمده است. در سال ۱۹۹۸ هم با قاطعيت در انتخابات پيروز شد.اما همين كه به قدرت رسيد وعده هايش را فراموش كرد و آنان كه با او به قدرت رسيدند با اشتهايى سيرى ناپذير به سوءاستفاده پرداختند. تصميم هاى اصلى در كابينه رسمى گرفته نمى شد بلكه «كابينه نيمه شب ها» با حضور هم پياله ها و اعوان و انصار استرادا براى كشور تصميم مى گرفت. به تدريج پاى معشوقه هايش به قصر رياست جمهورى باز شد و مسئوليت ها و سمت هاى كليدى به عنوان پاداش به نزديكان اختصاص يافت. اقتصاد به فروپاشى نزديك و فعاليت هاى تروريستى در جزيره ميندانائو در جنوب فيليپين رونق گرفت. هم پياله هاى استرادا متهمند كه با «ابوسياف» - شبه نظاميان معروفى كه از راه گروگانگيرى فديه دريافت مى كردند _ همكارى داشته اند.تصميم هاى فاجعه بار استرادا و رفتارهاى بى نزاكت شخصى او به تشكيل مخالفان منجر شد كه گروه هاى مختلف را گردهم آورد؛ از جمله كاتوليك ها، چپ هاى سازمان يافته، تجار، روشنفكران سياسى و جناح هايى كه با استرادا مخالف بودند و سهمى در دولتش نداشتند. هيچ يك از اين گروه ها نمى توانستند توده مردم را به آن اندازه اى كه استرادا پيش از انتخاباتش گرد خود جمع كرده بود عليه استرادا بشوراند اما هر يك از اين گروه ها و جناح ها منابع قابل توجهى در دست داشتند. آنها به دنبال اهرمى بودند كه رئيس جمهور منتخب را بركنار كنند، ولى بايد بهانه اى مى آوردند كه بتوانند ضمن حفظ ارزش هاى دموكراسى و احترام به راى مردم دليلى قانع كننده براى عدم مقبوليت وى بياورند. آنها تلاش كردند كه به اندازه كافى شواهد و ادله جمع آورى كنند كه استرادا با روش هايى كه اتخاذ كرده كشور را به دامن ويرانى مى كشاند. در اواسط دوران رياست جمهورى استرادا يكى از اعضاى يك جماعت سياسى برجسته در فيليپين شهادت داد كه خود پول هاى حاصل از جوئتنگ- قمار سازمان يافته در فيليپين- را به دست استرادا رسانده است. قمار در فيليپين غيرقانونى است اما با اين وصف بسيار رايج است. پول حاصل از جوئتنگ معمولاً از آن پليس و مقام هاى مسئول محلى بود اما استرداد به آن چشم دوخته بود تا صرف عياشى هاى خود و نزديكانش كند. زمانى كه استيضاح استرادا مطرح شد تا به اين اتهام پاسخ بگويد از قدرتش سوءاستفاده كرد تا مانع حضور شاهدان در مجلس شود و همين امر موجب خشم و انزجار مردم و ريختن به خيابان ها شد. تظاهرات قشر متوسط مانيلا پايتخت فيليپين را فلج كرد. از دست كابينه رسمى كه در طول سه سال در حاشيه قرار گرفته بودند و همچنين پليس و نيروهاى نظامى كارى بر نمى آمد. گرچه استرادا هرگز مشروعيت جانشين خود را به رسميت نشناخت اما به زور از مسند قدرت پايين كشيده شد.اولين كسى كه از اين رويداد منتفع شد آرويو بود كه در كابينه استرادا حضور داشت اما از اتهامات و مسائلى كه خشم مردم را برانگيخت برى بود. به هر حال نام او ياد و خاطره پدرش ديوسدادو را در خاطرها زنده مى كرد. پدرش در سال هاى ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۵ رئيس جمهور فيليپين بود. ضمن آنكه سابقه اش به عنوان استاد دانشگاه در حوزه اقتصاد اين نويد را مى داد كه برخى از بحران هاى اقتصادى را به خوبى پشت سر بگذارد. استرادا او را در مسائل دخالت نداده بود و همين امر به نفع او تمام شد. رفتار موقر و پيچيدگى هاى شخصيت او باعث شد فيليپينى هاى قشر متوسط به بالا خيالشان راحت شود به ويژه كه از رفتارهاى نامتعارف و دور از انتظار استرادا شرمنده و خجلت زده بودند. آرويو با قاطعيت به جان جدايى طلبان، شورشيان، تروريست ها و خلافكاران مسلح افتاد كه اوضاع جزاير جنوبى فيليپين را به اغتشاش كشانده بودند. او از آمريكايى ها دعوت كرد كه در اين كار به آرويو كمك كنند و عمليات مشتركى را به اجرا بگذارند. در عوض او هم چند سرباز فيليپينى را براى شركت در جنگ عراق و كمك به آمريكايى ها فرستاد اما مجبور شد سربازان خود را فرا بخواند، چون يك فيليپينى را در عراق ربودند و تهديد كردند اگر فيليپينى ها عراق را ترك نكنند، كشته خواهد شد. همين خوش خدمتى ها باعث تائيد و كمك جدى آمريكايى ها به فيليپين شد. سياست هاى اقتصادى آرويو در جهتى سوق داده شد تا اصلاحات با گرايش بازار كه در زمان فيدل راموس _ رئيس جمهور پيش از استرادا - باعث رونق اقتصادى شده بود، از سر گرفته شود. همچنين آرويو تلاش كرد جمع آورى عايدى هاى درازمدت دولتى ساماندهى شود.اين رويه تجار را راضى كرد و روابط خارجى كشورش را بهبود بخشيد اما او توجه كافى به موكلان و راى دهندگان به خرج نداد. چند ماه بعد از قبول مسئوليت، تظاهراتى بزرگتر از تظاهرات زمان سرنگونى استرادا برپا شد كه شركت كنندگان آن را بيشتر ضعفا و راى دهندگان آن را قشر فقير اجتماع تشكيل مى دادند و به اتهامات استرادا اعتراض داشتند. آرويو آن بحران را پشت سر گذاشت اما از محبوبيتش به شدت كاسته شد و از آن به بعد محبوبيتش هرگز به حد چشمگير نرسيد.حتى حكم جديدش به عنوان رئيس جمهور همواره زير سئوال بود. در ايامى كه انتخابات سال ۲۰۰۴ نزديك مى شد هم پياله هاى استرادا به مهمترين مخالفان سياسى آرويو تبديل شدند و از همان حربه كارآمد استرادا يعنى تهييج قشر فقير بهره گرفتند و اين بار فرناندو پوجونيور را در برابر آرويو علم كردند كه او خود نيز مثل استرادا هنرپيشه معروف فيليپينى بود. آنها از همان حربه اى كه استرادا استفاده كرده بود مى خواستند بهره بگيرند تا به قدرت برسند.براى تحصيل كردگان و روشنفكران فيليپين «فرناندو پو» بدترين كابوس بود. او نه تحصيلات داشت و نه تجربه سياسى ضمن آنكه آلت دست استرادا هم بود. محبوبيت او به عنوان هنرپيشه به قدرى زياد بود كه لقب «سلطان سينماى فيليپين» را به دست آورده بود و در تصور كسى نمى گنجيد كه در انتخابات رياست جمهورى بازنده باشد. اما به دليل سواد پايين و تجربه كم در مسائل سياسى رفتارى آشفته و نامتعادل از خود به خرج داد و در مبارزه انتخاباتى نشان داد كه با مسائل سياسى آشنا نيست و همين موضوع باعث شد فاصله اش با آرويو در انتخابات كم شود. از سويى بخشى از آراى استرادا را «پانفيلو لاسون» نامزد ديگر اين انتخابات به خود اختصاص داد و همين موضوع باعث تقسيم شدن آراى مخالفان آرويو به پو و لاسون شد. لاسون رئيس پليس در زمان رياست جمهورى استرادا بود. با وجود بى تجربگى پو و هدايت بخش زيادى از آراى پو به سمت لاسون فاصله آرويو در انتخابات از نامزدهاى بعدى خيلى فاحش و چشمگير نبود. طرفداران آرويو فقط به خاطر رهاشدن از شر فرناندو پو در مورد اتهامات تقلب در انتخابات عليه آرويو دم برنياوردند. فرناندو پو هم در اثر سكته جان خود را از دست داد. طرفدارانش ادعا كردند كه قلبش شكسته بود و طاقت نياورد.
ركود فلج كننده : از آن زمان تاكنون موقعيت آرويو كمى بهبود يافته است، حتا با وجود آنكه اتهامات عليه او و خانواده اش در مورد صرف پول هاى جوئتنگ در مبارزات انتخاباتى شدت گرفت. سياستمداران مخالفى كه موفق نشدند به كمك تظاهرات و اغتشاش آرويو را وادار به عقب نشينى كنند طرح استيضاح او را مطرح كردند. آرويو در ظاهر استقبال كرد اما گفت بايد ابتدا در مجلس نمايندگان تصويب و بعد در سنا مطرح شود و اين در حالى است كه اكثريت در مجلس با متحدان اوست و در اين ميان نقش «خوزه دو ونه شيا» بسيار قابل توجه است.بسيار بعيد است كه مخالفان از روش هاى قانونى آرويو را به زانو درآورند، ضبط صداى گفت وگوى آرويو با گارسيلانو نه تنها خود غيرقانونى است بلكه ادله يا سند محكمه پسندى نيست و دادگاه صداى ضبط شده را به عنوان مدرك نمى پذيرد. ضمن آنكه مجلس نمايندگان فيليپين متحدان و طرفداران آرويو هستند. در ضمن حتا اگر آرويو در اين استيضاح گناهكار شناخته شده و مجبور به كناره گيرى از قدرت شود معاون او كه بايد جايگزين آرويو شود در چشمان مخالفان آرويو بسيار بدتر از آرويو و غيرقابل قبول است.مخالفان مى دانند كه استيضاح آرويو نتيجه نخواهد داشت و امكان بركنارى او از طريق روند سازگار با قانون اساسى بسيار ضعيف است مايل هستند شرايطى مشابه شرايط استرادا ايجاد كنند يعنى خشم مردم را عليه آرويو برانگيزند. به عنوان مثال تلاش كنند طرفداران آرويو در مجلس نمايندگان جلوى استيضاح را بگيرند و همين موضوع خشم مردم را برانگيزد و آرويو را وادار به استعفا كنند.اين نقشه هم احتمال موفقيت ضعيفى دارد چون نه تنها قشر متوسط بلكه حتى قشر فقير هم علاقه چندانى ندارند كه به خيابان ها بريزند. در حال حاضر مخالفان آرويو را طرفداران استرادا و پو و چپگرايان افراطى تشكيل داده اند كه از نظر تحليلگران سياسى سنخيت چندانى با هم ندارند. گروه طرفدار استرادا و پو فقط از طريق پرداخت پول به عده اى از فقير نشين مانيلا مى توانند تظاهراتى را به پا كنند و تكيه چپگرايان افراطى هم تندرو هايى هستند كه به علت قلت تعداد از عهده بر پا كردن تظاهرات موثر عليه آرويو بر نمى آيند. هيچ يك از اين دو گروه به تنهايى از قدرت و حمايت كافى براى سرنگونى حكومت آرويو برخوردار نيستند و نمى توانند حمايت نظاميان كليسا و ساير بازيگران كليدى را جلب كنند. تظاهراتى كه آنها راه مى اندازند قادر به تغيير قدرت در نظام نيست.در سال ۱۹۸۶ «قدرت مردم» انقلابى پديد آورد كه منجر به سرنگونى فرديناند ماركوس شد. اما «قدرت مردم» آن زمان طغيانى عليه ديكتاتورى فاسد و دژخيمى بود كه بيست سال مردم را تحت تسلط داشت. بنابراين نمى توان گفت كه خستگى و استيصال «قدرت مردم» در موقعيت كنونى ناشى از احساس بيهودگى يا احساس پوچى است، بلكه لوازم شورش واقعى هنوز فراهم نيامده است تظاهرات مردم عليه استرادا به خاطر فساد او آغاز شد. استرادا به مايه خجالت و شرمندگى و يك فاجعه ملى تبديل شده بود. سرنگونى او دموكراتيك نبود اما دموكراسى ناديده گرفته شد تا نجات پيدا كند. آرويو ممكن است رئيس جمهور كامل و محبوبى نباشد اما نه ديكتاتور است و نه يك فاجعه ملى. اتهام فساد هر چند موجب نفرت مى شود اما گوش مردم فيليپين از اين اتهام ها پر است.در ضمن مخالفان آرويو هنوز چهره مقبول و صاحب اعتبارى نزد افكار عمومى عرضه نكرده اند، اگر چهره اى بهتر از آرويو مطرح كرده بتوانند روندى غير دموكراتيك و فراتر از قانون اساسى متصور بود. «فرناندو پو» كه در ظاهر در انتخابات با تقلب شكست خورده ديگر زنده نيست. حتا مخالفان آرويو از سر دستپاچگى تلاش كردند بيوه فرناندو پو را به عنوان گزينه بهتر از آرويو معرفى كنند. «سوزان روسز» بيوه فرناندو نيز يك هنرپيشه است و از عهده مملكت دارى برنمى آيد.«پانفيلولاسون» كه در انتخابات ۲۰۰۴ با فاصله بسيار زياد مقام سوم را به دست آورده با شور و هيجان دست و پا مى زند اما شواهد بسيار ناچيزى وجود دارد كه مردم به آمدن او علاقه مند باشند. طرفداران [زخم خورده] استرادا پيشنهاد مبهمى ارائه كرده اند كه چندان روشن نيست. آنها مى گويند حكومت فيليپين بايد توسط «شوراى حكومتى» اداره شود. اين شورا بايد ظرف زمان مشخص شرايط را براى انتخابات جديد رياست جمهورى فراهم آورد.تعجبى ندارد كه آنها مدعى اند اعضاى اين شورا بايد از ميان مقام هاى بلندپايه آنها انتخاب شوند.چپگرايان هم پيشنهاد تشكيل «حكومت موقتى» مى دهند كه متشكل از چهره هاى «طرفدار مردم» باشند، اما اينكه چگونه حكومتى بايد به وجود آيد از ميان چه كسانى بايد انتخاب شود و بايد به چه كسى يا كسانى پاسخگو باشد در پيشنهاد آنها گنجانده نشده است. ضمن آن كه ساختار قانون اساسى و ساختار قانونگذارى كنونى به طور كامل در آن ناديده گرفته شده است. مخالفان آ ريو به طور موثرى دولت آرويو را فلج كرده اند اما يك رهبرى موثر و قابل قبول ارائه نداده و سكوى شفافى براى فعاليت هاى خود معرفى نكرده اند. اين حقايق باعث شده است كه فيليپينى ها علاقه اى به ايجاد يك «قدرت مردم» ديگر در فيليپين براى سرنگونى حكومت را نداشته باشند.در ميان انبوهى از اتهامات و انكارها يك سئوال ساده وجود دارد. آيا آرويو واقعاً تقلب كرده است؟ يك نوار كه در آن رهبرى از زير دست خود تضمين خواسته كه كارها را به درستى انجام دهد كه مدرك جرم محسوب نمى شود.
بررسى هاى تخصصى آمارى كه چندان هم در اختيار افكار عمومى قرار نگرفته نشان مى دهد در ميندانائو تقلب به ميزان چشمگيرى اتفاق افتاده است. اين شواهد نشان مى دهد كه مردمى كه در ميندانائو تقلب كرده اند خالصانه به خود حق مى دادند به خاطر وطن پرستى و براى احقاق حق استرادا و بازگرداندن رژيم مورد علاقه او بايد دست به تقلب بزنند. همان طور كه ما توجيه مى كنيم براى حفظ دموكراسى، مجبور به ناديده گرفتن آن در زمان استرادا شده ايم. در جست وجوى دموكراسى جديد: آرويو براى دفاع از خود به ملامت سيستم حاكم بر جريانات سياسى فيليپين پرداخته است. در يكى از اظهارنظرهاى روشنگر علنى او آمده است: «سيستم سياسى ما به حدى به انحطاط و تباهى كشيده شده است كه هر حركتى در آن سيستم بدون دست هاى آلوده ممكن نيست.» آرويو حتى پيشنهاد كرده به جاى تغيير حكومت يا قدرت از طريق استعفا و استيضاح به فكر اصلاح سيستم سياسى باشند. به پيشنهاد او بايد تغيير در قانون اساسى ايجاد شود كه به موجب آن سيستم رياست جمهورى با مركزيت مانيل جاى خود را به يك جمهورى فدرال و يك حكومت پارلمانى بدهد. مخالفان او گرچه تغيير بنيادى را در ساختار سياسى ضرورى مى دانند اما پيشنهاد او را تكرار مى كنند و مى گويند آرويو اين مسائل را براى انحراف افكار عمومى از اتهاماتش مطرح مى كند. اتهامات عليه آرويو مشروع و قابل پيگيرى است اما از آنجايى كه پيشنهاد او جدى ترين پيشنهاد براى تغيير ساختار سياسى است حداقل شايسته است كه مورد توجه قرار گيرد.پيشنهاد تغيير ساختار سياسى به سمت سيستم پارلمانى فدرال سال ها است كه معلق باقى مانده است. اين پيشنهاد تاكنون از منابع كاملاً مغاير و مخالف عرضه و پيگيرى شده است. قدرت در فيليپين كنونى بيش از حد در مانيل پايتخت اين كشور متمركز شده است. اين قدرت شاخه هاى اجرايى پرنفوذى دارد كه غالباً با قانونگذارى در فيليپين سازگار و همگرا نيست. مجلس قانونگذارى هم به صورت محلى برگزار مى شود و متشكل از نمايندگان ايالت ها است اما مجلس سنا به شكل ملى برگزار شده و نمايندگان سنا در انتخابات سراسرى انتخاب مى شوند. طرفداران حكومت فدرال در فيليپين معتقدند كه اين روش حكومت را به مردم نزديك تر مى كند، اما اغلب پيش بينى هاى آنان در مورد فوايد فدراليسم عجولانه و بيش از حد خوشبينانه است. به هرحال آريو اين بار نيز از مجلس که عمدتاً طرفداران او هستند پيروز بدرآمد و مقام خود را حفظ کرد.
انتخابات و زند گي رقت باري مرد م فيليپين قدرت در فيليپين كنونى بيش از حد در مانيلا پايتخت اين كشور متمركز شده است. اين قدرت شاخه هاى اجرايى پرنفوذى دارد كه غالباً با قانونگذارى در فيليپين سازگار و همگرا نيست. مجلس قانونگذارى هم به صورت محلى برگزار مى شود و متشكل از نمايندگان ايالت ها است اما مجلس سنا به شكل ملى برگزار شده و نمايندگان سنا در انتخابات سراسرى انتخاب مى شوند. طرفداران حكومت فدرال در فيليپين معتقدند كه اين روش حكومت را به مردم نزديك تر مى كند، اما اغلب پيش بينى هاى آنان در مورد فوايد فدراليسم عجولانه و بيش از حد خوشبينانه است. طرفداران حكومت پارلمانى هم به مزاياى صرفه جويى و كاهش احتمالى معضلات اجرايى شدن قوانين و آسان تر شدن بركنارى مديران نالايق تاكيد دارند اما به نظر مى رسد هر دو پيشنهاد يعنى حكومت فدرالى و حكومت پارلمانى مشكلات خاص خود را دارند و پيشنهاددهندگان سنگ خود را به سينه مى زنند نه اين كه منافع ملت را در نظر گرفته باشند. مجلس نمايندگان به مركز قدرتى تبديل شده كه اعضاى آن را روشنفكران و نخبگانى تشكيل مى دهند كه در حوزه انتخاباتى خود اقتدار و نفوذ دارند اما چون در انتخابات ملى بالا نيامده اند از نفوذ ملى هم برخوردار نيستند. در حالى كه نمايندگان سنا را افرادى تشكيل مى دهند كه شهرت ملى دارند مثل هنرپيشگان، خوانندگان، ورزشكاران، چهره هاى رسانه اى و مشاهير. طبيعى است طرفداران حكومت پارلمانى را همين نخبگان و روشنفكرانى تشكيل مى دهند كه مى خواهند حق انتخاب مجريان در كنترل آنان باشد. همين افراد هم هستند كه استدلال مى كنند در صورت تغيير ساختار و ايجاد حكومت پارلمانى افرادى مثل جوزف استرادا و فرناندو پو جونيور از رسيدن به قدرت آن هم در حد بالاترين قدرت قوه مجريه بازمى مانند. اين استدلال درست است و مزاياى خاص خود را دارد اما در سيستم حكومت پارلمانى هم نمى توان انتظار داشت افرادى غير از روشنفكران و فئودال ها به قدرت برسند. به هر حال اين سيستم همانى است كه آرويو مطرح مى كند اما روشن نيست كه قصد آرويو از مطرح كردن اين پيشنهاد يك پيشرفت و بهبود در ساختار سياسى فيليپين است يا آنكه اين ژست را گرفته تا در استيضاح نمايندگان طرف او را بگيرند. بزرگ ترين و حساس ترين خطايى كه طرفداران سيستم پارلمانى مرتكب مى شوند ناديده گرفتن اين حقيقت است كه سيستم پارلمانى فقط در صورتى مى تواند درست عمل كند كه احزاب سياسى واقعى به طور طبيعى شكل گرفته باشند اما فيليپين احزاب سياسى واقعى ندارد. انتخابات عرصه رقابت ميان ائتلاف هايى است كه تمايز ميان گروه هاى آن چندان مشخص نيست و سياستمداران آزادانه ميان اين گروه ها معلق هستند [يعنى ممكن است به راحتى تغيير موضع داده و خط سياسى گروه ديگرى را پيشه سازند] تا زمانى كه احزاب ملى تشكيل نشوند و به لحاظ ايدئولوژيك تمايز پيدا نكنند سيستم پارلمانى شرايطى شبيه به چرخ و فلك ايجاد مى كند كه در آن تغيير دائمى دولت ها اتفاق خواهد افتاد. فدراليسم هم آن گونه كه ادعا مى شود نوشداروى همه دردهاى مردم فيليپين نيست. اصل نزديك كردن حكومت به مردم قابل ستايش است اما روند ايجاد يك لايه ديگر در حكومت و تعيين حدود و ثغور كاركردهاى حكومت فدرالى در عمل به بى نظمى و هرج و مرج خواهد افزود. به لحاظ اقتصادى اختلاف ميان ايالت ها جدى تر خواهد شد. شايد گرفتن از ايالت هاى پردرآمد و صرف آن در ايالت هاى كم درآمد در پاى ميز مذاكره آسان باشد اما اجراى آن كار آسانى نخواهد بود. بدتر از همه تلاش براى نزديك كردن قدرت به مردم نتيجه اش افزايش نفوذ و قدرت نخبگان محلى است. چند پيشنهاد شفاف در مورد ايجاد حكومت پارلمانى/ فدرالى در سايت اينترنتى مركز ژورناليسم تحقيقى فيليپين توسط Jose B Abueva منتشر شده است. در تئورى تغيير ساختار سياسى وضعيت را نسبت به موقعيت كنونى بهبود مى بخشد اما در عمل اين تغيير ساختار هزينه سنگينى به همراه دارد و ممكن است در نهايت فقط منافع نخبگان را تامين كند. به نظر مى رسد در حال حاضر همين ساختار كنونى مزاياى بيشتر نسبت به ساير ساختارهاى سياسى در فيليپين دارد. حزب حاكم تغيير ساختار سياسى را پيشنهاد مى كند كه هم گران است و هم زمان مى برد و معلوم نيست كه وضعيت را بهتر كند. مخالفان آرويو و طرفداران استرادا / پو چيزى جز برگشت به حكومت و قدرت نمى خواهند. چپ گرايان هم فهرستى از غيرممكن ترين خواسته ها را مطرح مى كنند. هيچ يك پيشنهاد سازنده اى ندارند. البته نه به اين معنى كه فيليپين به سرنوشتى محتوم گرفتار است بلكه به اين معنى است كه رويكردهاى موجود نيرو و جهت لازم براى اصلاحات و بهبود را در خود ندارد. نخبگان حكومت در فيليپين از بسيارى از قوانين معافند. همين معافيت ها موانع جدى بر سر اصلاحات اقتصادى و سياسى به وجود آورده است. انتخابات و بازار فقط در شرايط رقابت سالم با موفقيت روبه رو مى شوند. وقتى عده اى از بعضى قوانين معاف باشند ديگر رقابت سالم نخواهد بود. حتى اگر همين نخبگان خالصانه بخواهند تغييرات مثبت ايجاد كنند بايد از حقوق انحصارى اى بهره بگيرند كه خود اين حقوق بزرگ ترين مانع پيشرفت است. تا زمانى كه فرهنگ سياسى تغيير نكند- به ويژه تا زمانى كه معافيت از قانون براى نخبگان وجود دارد- نمى توان انتظار تغيير بنيادى در فيليپين داشت.
براى نجات از اين وضع بازگشت به «قدرت مردم» لازم است. اگر چه چپ گرايان اين ابزار را شكننده و غيرقابل پيش بينى مى يابند و اين شكل دموكراسى در كشورهاى در حال توسعه است: قدرت راى مردم فقير بسيار قاطع و كوبنده است اما درك آنها از سياست هايى كه منافع بلندمدت آنان را تامين مى كند، بسيار رشدنيافته است. در فيليپين مانند بسيارى از دموكراسى هاى به وجود آمده، بعد از سرنگونى يك ديكتاتور اين حقيقت وجود دارد: بسيارى از راى دهندگان فقير در انتخابات به خوبى به خاطر مى آورند كه ديكتاتورها چگونه براى فرونشاندن خشم مردم فقير به كنترل قيمت اختصاص يارانه و گماردن سياستمدارانى كه صدقه و اعانه مى دهند، روى مى آوردند. متاسفانه ايده اين مردم درباره پيشرفت رشد نيافته و تصورشان اين است كه حكومتى خوب است كه قيمت ها را كنترل كند، يارانه اختصاص دهد و شرايطى را فراهم آورد كه مردم فقير راحت تر به اعانه و صدقه دسترسى پيدا كنند. متاسفانه هر چه تلاش مى شود تا مردم فقير به اين درك برسند كه كنترل قيمت، اختصاص يارانه و اقدامات تسكين بخشى از اين قبيل فقط به ورشكستگى حكومت يا اقتصاد كشور منجر مى شود، فايده اى ندارد. متاسفانه در حال حاضر اكثر راى دهندگان به اين درك نرسيده اند كه يك دولت اول بايد تراز بودجه اش را به تعادل برساند تا فرصت ايجاد شود، منابع به توسعه اختصاص يابد. چون مردم فقير به دنبال نجات از فقر هستند، گوششان بدهكار نيست و به راحتى طعمه تبليغات هنگام انتخابات مى شوند. راست و چپ ندارد، هر يك براى پيروزى در انتخابات به شعارهايى روى مى آورند كه از استيصال مردم در رفع حاجت هايشان سوءاستفاده مى كند اما در نهايت نفعى به حال مردم ندارد. به رغم اينكه فيليپين به ظاهر با يك بن بست روبه رو است، منبع جديدى در فيليپين در حال شكل گيرى است كه رهبرى را به دست خواهد گرفت. در فيليپين قشر متوسط رشد زيادى داشته و افراد تحصيلكرده و خارج ديده كه روابط حرفه اى با ساير كشورها دارند و همچنين كارگران ماهر، بنيانگذاران شركت هاى توليدى در آن رشد فزاينده اى داشته اند. اين قشر متوسط منافع مشتركى با قشر فقير دارند كه از مهمترين اهداف مشترك آنها لغو معافيت هاى نخبگان از بعضى قوانين است. اين قشر به دليل پيچيدگى، عملگرايى و تجربيات واقعى از عهده سياستگزارى موثر برمى آيند. اين قشر كه نسبتاً جوان است و بازو هاى قوى خود را هنگام شورش عليه ماركوس و استرادا به رخ كشيد هنوز به قابليتى دست نيافته كه يك رهبرى سياسى عرضه كند. به محض آنكه به اين قابليت برسد و پل سياسى موثر ميان قشر متوسط و مردم عادى را بنا بگذارد تغييرات بنيادى در فرهنگ سياسى فيليپين آغاز مى شود. اين تغييرات لازمه عملكرد صحيح دموكراسى است. تا زمانى كه اين قابليت ايجاد نشود ملت فيليپين به تقلا و دست و پا زدن ادامه خواهد داد. در نهايت فيليپين با سرخوردگى و سير قهقرايى و پشت كردن به دموكراسى مواجه شد. عوام فريبان از طريق كودتا يا انقلاب ماهرانه جريان را به نفع خود تغيير داده و بعد هم به مردم خيانت مى كنند. اما اينكه آيا كسى از خارج مى تواند به مردم فيليپين كمك كند؟ نه خيلى زياد. دولت ها و حكومت هاى بيگانه بايد به وضوح اعلام كنند. هيچ اقدامى براى تغيير حكومت در فيليپين با توسل به زور به رسميت شناخته نمى شود و از آن حمايت به عمل نمى آيد. موسسه هاى عمومى يا خصوصى و آژانس هاى كمك رسانى مى توانند كمك كنند اما بايد بدانند كه بزرگترين مانع پيشرفت فيليپين سياسى است نه مالى يا فنى. صاحب نظران، تحليلگران و مفسران بايد به وضوح اين واقعيت را عنوان كنند كه حقوق انحصارى نخبگان فيليپين به طور بنيادى با توسعه در پيشرفت ناسازگار است. در نهايت اين مسائل بايد توسط خود مردم فيليپين مطرح و حل شود. فيليپين يك كشور از هم پاشيده نيست كه نياز به كمك و اسكورت براى رسيدن به دموكراسى داشته باشد. فيليپين كشورى است كه در مرحله گذار به بلوغ دموكراتيك است و فقط به اين نياز دارد كه مردمش ايستادگى كنند و آنچه به آنها تعلق دارد بخواهند. دموكراسى را هيچ قدرت خارجى نمى تواند به فيليپينى ها بدهد فيليپينى ها هم نمى توانند منتظر بمانند كه يك حاكم روشن انديش از راه برسد و يك حكومت خوب برايشان به ارمغان بياورد. آنها بايد خودشان حكومت خوب را بسازند.
استفاده ازمنابع خبري
September 11th, 2005


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی